سلام .وبتون عالیه.
اگه میشه رمان عشق درون امیرتتلو را پرنیانش را بزارید.ممنون.
پاسخ:سلام نظرلطفتونه آبجی عاطفه.این رمان 165 قسمت داره و دو فصله!!!نویسنده های این رمان به علت درخواست زیادی که بهشون شده مجبورشدن بدون وقفه بنویسن و به همین دلیل برای اینکه هرقسمت روتبدیل به فرمت های مختلف کنن وقت کافی ندارن ولی قول دادن بعدازاتمام این رمان زیبا تمام قسمت هارو بافرمت های مختلف برای ماارسال کنن وماهم برای شماکاربران عزیزقراربدیم.
نام رمان : آتش انتقام
نویسنده : Taranom 25 کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب (مگابایت) : ۱٫۹ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : ۱۸۷
خلاصه داستان :
سوگل پس از ۵ سال به ایران باز می گردد تا انتقام مرگ پدر … مادر … و خواهرش را از کسی که آنها را به قتل رسانده بگیرد … و در این راه کسی طعمه نیست مگر … تنها پسر قاتل خانواده اش …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از Taranom 25 عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
داخل سالن فرودگاه منتظرم … منتظر دوستی که ۵ سال میشود که ندیدمش … سارای عزیزم .
به سالن انتظار نگاه میکنم … کمی تغییر کرده … مثل زندگی من … اما زندگی من خیلی تغییر کرده است … من خیلی تغییر کرده ام … دنیایم هم تغییر کرده است … رنگ های مورد علاقه ام هم تغییر کرده اند … اصلا سوگل صادقی خیلی فرق کرده است … ۵ سال از کشورم دور بوده ام درست … ولی قرار نبود این همه تغییر کنم … من نخواستم … مجبور شدم تمام این تغییرات را بپذیرم … جبر زمانه مجبورم کرد .
بلند میشوم و می ایستم … زیباتر از گذشته شده … شاید هم پخته تر و جا اُفتاده تر … با لبخندی که خاص خودش است به سمتم حرکت میکند … نگاهش رنگ دلتنگی دارد … یا … شاید هم دلهره و ترس … ترس هم دارد … من سوگل صادقی این روز ها ترس هم دارم … هر چه باشد من زخم خورده تقدیرم … زخم خورده یکی از مردم این شهر … پس از من باید هم ترسید … مار زخم خورده خطرناک تر است .
دستانش را برای در آغوش کشیدنم از هم باز میکند … در بغلش آرام میگیرم … شاید تنها کسی است که از خاطراتم برایم به جا گذاشته اند .
همیشه در صحبت کردن پیش قدم بود … هنوز هم هست .
- دلم برات تنگ شده بود سوگلی .
پس از سه سال اولین باری است که لبخند محوی بر روی لب هایم جا خوش می کند .
- دل منم برات تنگ شده بود . سارا خوشحالم که اینجا در کنارمی .